فریاد زیر آب
خاصیت نگاه تو ما را خراب کرد شاعر : محمد سهرابی دیدند دشمنان که در این راه لاف نیست شمشیر دوستان علی در غلاف نیست در این قبیله نخل تناور همیشه هست مقداد هست،مالک اشتر همیشه هست اینجا که کوفه نیست خوارج علم شوند سلمان نمرده است،اباذر همیشه هست روشن ترین روایت عمار میشویم در عشق سیدعلی همه تمار میشویم از خود گذر کنیم که این خان آخر است این انقلاب بیمه عباس و اکبر است تحریم میکنند که تسلیممان کنند غافل از اینکه دل به بلاها شناور است بیم هلاک نیست کسی را که از ازل چشم امید او به خدای پیمبر است با سکه و دلار فریبی نمیخوریم ما را به سرهوای اشارات رهبر است ای نائب الامام بفرما که جان دهیم جانی که عاشقانه فدای تو سرور است جان میدهیم وننگ ملامت نمیخریم حرف دل امام همان حرف آخر است
تقصیر ماست غیبت طولانی شما بغض گلو گرفته ی پنهانی شما بر شوره زار معصیتم گریه میکنی جانم فدای دیده بارانی شما پرونده ام برای شما دردسر شده وضع بدم دلیل پریشانی شما ای وای من که قلب شما راشکسته ام آقا چه شد تبسم رحمانی شما ای یوسف مدینه مرا هم حلال کن عفو و گذشت سنت کنعانی شما آیا حقیقت است که اصلا شبیه نیست رفتار ما به رسم مسلمانی شما صدها هزار نوح وسلیمان نشسته اند در انتظار منسب دربانی شما
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند این راه عشق پیچ وخمش فرق میکند اینجا گدا همیشه طلبکار میشود اینجا که آمدی کَرمش فرق میکند شاعر شدم برای سرودن برایشان این خانواده محتشمش فرق میکند از نوع ویژگی دعا زیر قبّه اش معلوم میشود حرمش فرق میکند تنها نه اینکه جنس غمش جنس ماتمش حتی سیاهی علَمش فرق میکند من از حسین منی پیغمبر خدا فهمیده ام حسین همه اش فرق میکند
آن کس که از برای خدا سینه میزند اصلا به اشتیاق شما سینه میزند تنها خدا ز کُنه دلم گشته باخبر کاین عبد روسیاه چرا سینه میزند دستی که هست غرق گناهان بیشمار حالا به اعتقادشفا سینه میزند جبرییل پای روضه گریبان دریدهُ در اوج اشک و هول و ولا سینه میزند شخصی دگر کنار در جنة الحسین با ذکر سیدالشهدا سینه میزند درگوشه ای ز مجلستان فطرس ملک بی ادعا بدون ریا سینه میزند مرهون لطف حضرت ارباب میشود آنکس که از برای خدا سینه میزند
آنانکه عاشقند به دنبال دلبرند هرجا که میروند تعلق نمیبرند از آنچه که وبال ببینند خالی اند عشاق روزگار سبکبار می پرند پرواز میکنند به هرجا که جلوه ایست گاهی ملائک اندوگاهی کبوتراند دل را به دست هرکس و ناکس نمیدهند دلداده ی قدیمی آل پیمبرند آنانکه عاشق علی وفاطمه شدند مدیون خانواده ی موسی بن جعفراند ماعاشقیم عاشق زهرا وحیدریم ماشیعیان کشور موسی بن جعفریم
مهر تو را به عالم امکان نمیدهم این گنج پربهاست من ارزان نمیدهم گر انتخاب جنت وکویت به من دهند کوی تو را به جنت و رضوان نمیدهم نام تو را به نزد اجانب نمیبرم چون اسم اعظم است به دیوان نمیدهم جان میدهم به شوق وصال تو یاحسین تا بر سرم قدم ننهی جان نمیدهم ای خاک کربلای تو مُهر نماز من آن مهر را به ملک سلیمان نمیدهم ما را غلامی تو بُود تاج افتخار این تاج را به افسرشاهان نمیدهم دل جایگاه عشق تو باشد نه غیر تو این خانه خداست به شیطان نمیدهم تا سرنهاده ام چو مؤید به درگهت تن زیر بار منت دونان نمی دهم
من روز ازل دل به تو دلبر دادم حق خواست که در دام غمت افتادم از کودکی ام میان هیأت هایت من آب به دست عاشقانت دادم بهتر ز بهشت، روضه های تو بُود آموخته این راز به من استادم یکبار که از هیأت تو جاماندم دیدم که هزار سال عقب افتاده ام نام همه گر شود فراموش، قسم هرگز نرود نام حسین از یادم آنقدر حسین حسین بگویم محشر تا روضه بپا شود از این فریادم قبل از همه جا به کربلایت رفتم زین روست که تا روز ابد آبادم
مجنون حریف غصه لیلا نمیشود زخم فراق بی تو مداوا نمیشود فالی زدم به حضرت حافظ جواب داد بخت همیشه بسته ی ما وا نمیشود آب از سرم گذشت در این موج بی کسی ساحل حریف طعنه دریا نمیشود قدری بیا و حال خراب مرا ببین حالی بپرس کم ز تو آقا نمیشود دل خوش به هیأتم که همیشه حضورتو جز در هوای روضه سقا نمیشود آقا به جان پهلوی مادر ظهور کن درد مدینه بی تو مداوا نمیشود آقا شنیده ایم که بهار ظهور تو بی انتقام حضرت زهرا نمیشود
سینه زدن فقط وفقط این کمال نیست مقصودنوکری که فقط عشق وحال نیست سینه زنی که سینه زن واقعی بُود نسبت به هیأتش نفسی بی خیال نیست بیچاره است هرکه در این راه مثل من درفکرباز کردن راه وصال نیست یک روز مستِ مست ودوصدهفته بی خیال این راه ورسم عاشقی واعتدال نیست آنکس که عاشق رخ ماه حجاز شد در گیر و دار روز و شب وماه وسال نیست قدر نفس کشیدن در روضه را بدان زیرا دگر برای زیارت مجال نیست آنکس که اکتفا به ظواهرکند بدان فهمش فراتر از سخن خد وخال نیست دنبال عشق وعاشقی بی بهانه باش زیرا برای عشق حقیقی زوال نیست آری کسی که دل بنهد در کف نگار دیگر وصال یار برایش محال نیست این آخرین کلام من دل شکسته است مِی خوردن از کف همه بهرت حلال نیست
در هر مصیبت ومحنی فابک للحسین در هرعزای دل شکنی فابک للحسین در خیمه مراثی واندوه اهل بیت قبل از شروع هر سخنی فابک للحسین در مکتب ارادت ابن الشبیب ها هم ناله با ابالحسنی فابک للحسین شب های جمعه مثل ملایک میان عرش با بوی سیب پیرهنی فابک للحسین لب تشنه جان سپرد اگرعاشقی غریب یا روی خاک مانده تنی فابک للحسین گرم طواف، نیزه و شمشیر وتیرها دور شهید بی کفنی فابک للحسین در لحظه تلاوت قرآن که دیده است غرق به خون شود دهنی فابک للحسین ...
تقصیر ماست غیبت طولانی شما بغض گلو گرفته ی پنهانی شما بر شوره زار معصیتم گریه میکنی جانم فدای دیده بارانی شما پرونده ام برای شما دردسر شده وضع بدم دلیل پریشانی شما ای وای من که قلب شما راشکسته ام آقا چه شد تبسم رحمانی شما ای یوسف مدینه مرا هم حلال کن عفو و گذشت سنت کنعانی شما آیا حقیقت است که اصلا شبیه نیست رفتار ما به رسم مسلمانی شما صدها هزار نوح وسلیمان نشسته اند در انتظار منسب دربانی شما
تو آن آغاز زیبایی ، منم این عشق بی پایان گرفتار اولموشام درده ، سن ایله مرهم ای جانان
جانم فدای ناله واغربتایان شرمنده ام که زنده ام از روضه هایتان کام مرا تربت تو باز کرده اند با شیر مادرم شده ام مبتلایتان لحظه به لحظه هرچه که دارم به عمرخویش نذری برای دیدن کربُبلایتان اینجا مسیح میشود آنکه گریه کرد عیسی کجا واین نَفَس کیمیاتان امشب به زیر خیمه ی عباس آمدیم دیگر کجا رویم ز دارالشفایتان من سینه چاک ناله یا زینب تو أم برسینه میزنم که بمیرم برایتان شکر خدا که روز ازل مهر مرتضی ما را سوا نموده برای عزایتان
حب الحسین رشته تحصیلی شماست دانشسرای عشق وجنون شهر کربلاست در مبحث حسین شناسی موفقید موضوع بحث سینه زدن پای روضه هاست تا روز حشر مدرکتان راه نمی دهند برگ قبولی همه در پوشه خداست پایین کارنامه هرکس نوشته اند این مهر سرخ مهرشهنشاه کربلاست محشر کنار درب جنان داد میزنید مردم ندیده اید که آقای ما کجاست تنها به عشق اوست که اینجا رسیده ایم جنت بدون حضرت ارباب بی صفاست ناگاه جبرییل امین ناله سر دهد آقای تان حسین همان مرد سرجداست محشر دوباره از غم او سینه میزنیم آنجا خدا به خیر کند محشری بپاست ..
دارد زمان آمدنت دیر میشود کم کم جوان سینه زنت پیر میشود وقتی به نامه عملم خیره میشوی اشک از دو دیده ی تو سرازیر میشود کی این دل رمیده من هم زهیروار در دام چشمهای تو تسخیر میشود این کشتی شکسته ی طوفان معصیت بالطف دست توست که تعمیر میشود درقطره های اشک قنوت شما عکس ضریح گمشده تکثیر میشود قطعا دلیل، گریه های غریبانه ی شماست دنیا غروب جمعه که دلگیر میشود
در خلوت دل حال مناجات ندارم دیگر هوس بزم خرابات ندارم یک عمر غلام پسر فاطمه بودم ای وای هنوز اذن ملاقات ندارم آنقدر دلم از تو شده دور که دیگر ترسی ز خدا و ز مکافات ندارم مشغول شدم بس که به غیر تو نگارا حالی که کند کسب کمالات ندارم میلم به توکمرنگ شده وای به حالم شوری که کند جلب عنایات ندارم یک روز اگر سوی حریم تو بیایم غیر گنه ام بهر تو سوغات ندارم شرمنده روی تو ام ای یوسف زهرا حرفی که کندشرم خود اثبات ندارم تقصیر ماست غیبت طولانی شما بغض گلو گرفته ی پنهانی شما بر شوره زار معصیتم گریه میکنی جانم فدای دیده بارانی شما پرونده ام برای شما دردسر شده وضع بدم دلیل پریشانی شما ای وای من که قلب شما راشکسته ام آقا چه شد تبسم رحمانی شما ای یوسف مدینه مرا هم حلال کن عفو و گذشت سنت کنعانی شما آیا حقیقت است که اصلا شبیه نیست رفتار ما به رسم مسلمانی شما صدها هزار نوح وسلیمان نشسته اند در انتظار منسب دربانی شما صفحه قبل 1 صفحه بعد آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان |
|||
|