فریاد زیر آب ما با دل خود هنوز مشکل داریم صدسنگ بزرگ در مقابل داریم معشوق خودش می برد و می دوزد انگار نه انگار که ما دل داریم
امشب سر و کارم به شما افتاده ست دل،معتکفِ مسجدِ گوهرشاد است بر سَر زده است عمری از عشقِ شما، دستی که به زلفِ پنجره فولاد است
ازآن زمان که دلم گشت مبتلای شما تمام زندگیم وقف شد برای شما سنین کودکی ام یاد داده مادر من بگویم و بنویسم ، سرم فدای شما
ما را شهید اشک و محن آفریده اند عاشق تر ازاویس قرن آفریده اند امرخدای عزوجل بوده در ازل ما را برای سینه زدن آفریده اند رفتن به جهاد نفس کاریست بزرگ از جبهه گریختن گناهیست بزرگ ما در سر پست انقلابیم اکنون خفتن سر پست اشتباهیست بزرگ غفلت زده در کام کمین خواهد رفت بیرون ز قرارگاه دین خواهد رفت در منطقه ورود ممنوع گناه پای دل او به روی مین خواهد رفت خوب است که در مزرعه ی بعضی ها برچیده شود مترسک بعضی ها آقا خودمانیم چه کیفی دارد وقتی بزنی به برجک بعضی ها در کشور دل ملال پیش آمده است بین دل و دین جدال پیش آمده است در سیستم ارتباطی ما وخدا چندی ست که اختلال پیش آمده است خم فروشی گفت کالایم می است رونق بازارم از ساز نی است من خمینی دوست دارم چون که او هم خم است وهم می است وهم نی است تو آیین وکتابت چیست ای عشق دلیل انتخابت چیست ای عشق دلم با وعده هایت خون شدآخر بگو حرف حسابت چیست ای عشق تنها غزل کلاسمان بود و رفت انگار که اهل آسمان بود و رفت دلتنگ شدم برایش آموزش گفت او ترم گذشته میهمان بود و رفت در عشق تو گاه بت پرستم گویند گه رند وخراباتی ومستم گویند اینها همه از بهرشکستم گویند بگذار که هرچه هستم گویند قربان صداقت وصفای خودمان ماییم و دل پاک وخدای خودمان درشهر شما نمیتوان عاشق شد باید برویم روستای خودمان با خنده بلد نیستم عاشق بشوم نه،بنده بلد نیستم عاشق بشوم اصلا تو خودت را بکشی من اینم شرمنده بلد نیستم عاشق بشوم!
از طعنه جاهلان نخواهم ترسید برخنده ی این زمانه خواهم خندید من پای ولای رهبرم میمانم تاکور شودهرآنکه نتواند دید.. ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم در ره عشق جگر دار تر از صد مردیم هر زمان بوی خمینی به سر افتد ما را دور سیدعلی خامنه ای می گردیم غمگین نشد از اینکه به او تاخته اند یا آنکه به جانش تبر انداخته اند وقتی جگر انار خون شد که شنید از شاخه ی او چوب فلک ساخته اند سرمایه عمر آدمی یک نفس است آن یک نفس از برای یک همنفس است باهمنفسی گرنفسی بنشینی مجموع حیات عمرآن یک نفس است دریا به خروش آمده وطوفان است ابر و مه وخورشید وفلک گریان است باسوز وگداز نوحه میخواند باد زنجیر زن دسته ی ما باران است تاآخر برج میشود غم داریم دلشوره ی نان وآب ومرهم داریم دور از تو گران است محبت آقا یارانه ی لبخند تو راکم داریم باورم شدپاک بودن لذت است عاشقی پروردن حیثیت است باورم شد دوستی ها لحظه ای ست جز رفاقت باخدا که دائمی ست تصویری از زردشت بر دیوار ما نیست یعنی که سازش با اهورا کار ما نیست ما با دعا، باعشق با حافظ رفیقیم عکسی جز اینها بر در و دیوار ما نیست حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای باخنده ی خود برغم ما خاتمه ای زیباتر از این نام نباشد به جهان سیدعلی الحسینی الخامنه ای دوست دارم که دوست، عیب مرا همچو آیینه روبرو گوید نه که چون شانه با هزار زبان پشت سر رفته مو به مو گوید آراسته آمد وچه آراستنی پیراسته زلف خود چه پیراستنی بنشست به می خوردن و برخاست به رقص به به چه نشستنی چه برخاستنی آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم ماشیشه نبودیم که با سنگ بمیریم ما را بُکش و مُثله کن وخوب بسوزان شایسته نبودیم که در جنگ بمیریم چرا همواره بی حاصل نشینی چرا از فیض دل غافل نشینی بیا تنها شو از روی صداقت شبی هم روبروی دل نشینی هم والی و والا و ولی هست علی هم عالی و اعلی و علی هست علی محبوبتر از علی ندیدم به جهان شخصیت بین المللی هست علی ماخاطره آینه را تار نکردیم باآینه مانند تو رفتار نکردیم مادست کسی پای کسی فکر کسی را زندانی اندیشه بیمار نکردیم
خوب است که ماه آسمانت باشی پروانه ی بیقرار جانت باشی ای شیعه مراقبت کن از اعمالت تا زینت صاحب الزمانت باشی...
یک دست به مصحفیم و یک دست به جام گه سوی حلالیم وگهی سوی حرام ماییم در این گنبد فیروزه جام نه کافر مطلق نه مسلمان تمام
ما دست به دامان شهیدان هستیم سرمست و غزلخوان شهیدان هستیم از سرخی ایثار شهیدان سبزیم شرمنده ی احسان شهیدان هستیم... تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیغم و من غمین همه ی غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها |
|||
![]() |